درباره من

من اکرم لعبت هستم، متولد یلدای ۶۶، متاهل و یک دختر کوچولوی ۹ ساله دارم.
بعد از ازدواج تصمیم گرفتم وارد دانشگاه شوم. آزمون دادم و لیسانس راهنمایی و مشاوره سال ۸۹ از دانشگاه امام علی کرج قبول شدم. قصدم فقط مدرک گرفتن بود، ولی همان سال با استادم، دکتر بیتا حسینی عزیز آشنا شدم.
روزهای اول شروع ترم استاد با جدیت کنار دانشجویان حاضر می‌شدند، برای همین خیلی‌ها می‌رفتند و انصراف می‌دادند، اما انصافاً امتحان‌های ایشان لذت‌بخش بود زیرا هدفشان از امتحان، برآورد فهم مطالب بود نه حفظ اطلاعات. من نشستم پای درسشان و تازه آنجا عاشق درس و رشد شدم.
هفت ترم دانشگاه را تمام کردم و سریع سال ۹۳ ارشد راهنمایی و مشاوره دانشگاه تهران غرب قبول شدم. دو ترم و نیم ارشد را تمام کردم و شاگرد اول مجموعه روانشناسی دانشگاه بودم با معدل ۱۹/۸۹.
بعد شروع کردم به دوره دیدن و کارگاه رفتن و از همه مهم‌تر درمان تروماهای خودم تا در اتاق درمان قوی عمل کنم.
کارگاه تخصصی نبود که نرفته باشم: هیجان‌مدار، روان‌پویشی، طرحواره درمانی و …
در حوزه مشاوره فردی و زوج درمانی فعالیت کردم، اما همیشه تمرکزم رشد فردی مراجعینم بود، زیرا به این باور رسیدم که اگر سهم خود را در چالش‌ها درست کنیم، باقی زندگی سخت نخواهد بود.
کنار همه این‌ها، ۱۵ سال عاشق به تمام معنا بودم.
لابد می‌پرسید عاشق کی و چی؟
عاشق استادم، دکتر بیتا حسینی، که برای من واقعاً سنگ تمام گذاشت. کنار ایشان دختر کوچولوی درونم شجاع شد، رشد کرد و درمانگر شد.
افتخار دادند به بنده بعد از تسلط کامل به دوره‌های خودآگاهی، حامی باشم و بعد درمانگر کلینیک تخصصی آوینه.
چهار سال است که در مجموعه در حال کمک به عزیزان مراجع‌کننده هستم.
ارشد را با سختی تمام کردم، چون در ترم آخر مادر شدم. من کمال‌گرا بودم، هم درس، هم رشد، هم بچه.
نخواستم دیگر درس بخوانم، چون با وجود معدل بالای ارشدم می‌توانستم جز استعداد درخشان وارد مقطع دکتری شوم. تمرکزم رفت به دخترم و زندگیم.
دخترم بزرگ‌تر شد و دیدم وقتی پای در جاده گذاشتی، دیگر به خودت تعلق نداری، من دل داده بودم به دنیای روانشناسی.
شروع کردم به رشد کردن و دائم آموختن.
همه جا کسب علم کردم، اما در تیم خودآگاهی دکتر حسینی، کسب علم و فیض و عشق…
اوج لذتم در این همه سال، نگاه کردن به جاده‌ای است که پشت سرم بود، چقدر سخت بود، ولی من بزرگ شدم و امروز سرافکنده نیستم.
درون گرام، تمام خوشی من پای کتاب است. هر وقت در زندگی کم می‌آوردم، مشت مشت قرص آگاهی می‌خوردم و بعد از فروکش کردن سختی‌ها قد می‌کشیدم.
راستی یادم رفت بگویم این روزها وارد مرحله گرفتن مدرک دکتری مشاوره شدم و از خدا طلب کردم که کمکم کند گره‌ای هرچند ریز از روان عزیزان همراهم باز کنم.
با درد مراجعینم درد می‌کشم و با اشکشان بخاطر رشدشان اشک می‌ریزم.
وقتی برمی‌گردند پیشم و عبورشان از مسائل را تعریف می‌کنند، با تمام وجود آرزوهایم را زمزمه می‌کنم.
خدایا کمکم کن دستگیر باشم.
من و همکاران متخصصم با تدبیر هوشمندانه مدیریت کلینیک آوینه، خانم دکتر بیتا حسینی ارجمند با عشق برای شما ایستاده‌ایم.
امیدوارم در کلاس زندگی نمره قبولی کسب کنیم.